آیه 7 سوره حشر
<<6 | آیه 7 سوره حشر | 8>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنچه را که خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و (ائمه) خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان (ایشان) است. این حکم برای آن است که غنایم، دولت توانگران را نیفزاید (بلکه به مبلغان دین و فقیران اسلام تخصیص یابد) و شما آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است.
آنچه خدا از [اموال و زمین های] اهل آن آبادی ها به پیامبرش بازگرداند اختصاص به خدا و پیامبر و اهل بیت پیامبر و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان دارد، تا میان ثرومندان شما دست به دست نگردد. و [از اموال و احکام و معارف دینی] آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سخت کیفر است.
آنچه خدا از [دارايى] ساكنان آن قريهها عايد پيامبرش گردانيد، از آن خدا و از آن پيامبر [او] و متعلق به خويشاوندان نزديك [وى] و يتيمان و بينوايان و درراهماندگان است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سختكيفر است.
آن غنيمتى كه خدا از مردم قريهها نصيب پيامبرش كرده است از آن خداست و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و مسافران در راه مانده، تا ميان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع كرد اجتناب كنيد. و از خدا بترسيد كه خدا سخت عقوبت است.
آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- دولة: دول: گرديدن «دال الايام دولة: دارت» طبرسى فرموده: آن به ضم دال در مال و به فتح آن در جنگ به كار مىرود، طبرسى و زمخشرى آن را اسم گرفتهاند بعضى احتمال دادهاند كه مصدر باشد، اين كلمه فقط يك بار در قرآن آمده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «7»
آنچه را خداوند از اهل آبادىها به رسولش بازگرداند، پس براى خدا و براى رسول و براى خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا (اين اموال) تنها ميان ثروتمندان شما در گردش نباشد و آنچه پيامبر براى شما آورده، بگيريد و آنچه شما را از آن بازداشته، ترك كنيد و از خدا پروا كنيد كه خداوند، سخت كيفر است.
نکته ها
«دُولَةً» به معناى گردش و دست به دست كردن اموال است.
در قرآن، چهار مرتبه به لزوم پشتيبانى اقتصادى از اهل بيت پيامبر عليهم السلام اشاره و به
جلد 9 - صفحه 543
پرداخت بخشى از خمس، فيىء و ديگر درآمدها به آنان تأكيد شده است: «وَ لِذِي الْقُرْبى» «1»، «وَ لِذِي الْقُرْبى» «2»، «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» «3» و «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» «4»
در آيه چهارم اين سوره براى كسانى كه با پيامبر مخالفت مىكنند، عبارتِ «شَدِيدُ الْعِقابِ» آمده بود و در اين آيه نيز براى افرادى كه ممكن است به تقسيم فيئ توسط پيامبر ايراد بگيرند، عبارتِ «شَدِيدُ الْعِقابِ» آمده است.
در اين آيه، ابتدا حكم آمده، فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي ... سپس دليل حكم، كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً ... و در پايان، توجه به احكام حكومتى پيامبر مطرح شده است.
خداوند براى «ذى القربى» هم مقام معنوى را سفارش كرده «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» «5» و هم پشتوانه اقتصادى را. ما أَفاءَ اللَّهُ ... لِذِي الْقُرْبى
گرچه براى تقسيم فيئدر اين آيه شش مورد بيان شده، ولى لازم نيست در تمام موارد به طور يكسان تقسيم شود. «6»
فيئ، به شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله اختصاص ندارد، بلكه براى موقعيّت و مقام و جايگاه اوست و لذا بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اختيار جانشينان بر حق او يعنى اهل بيت عليهم السلام است و در زمان غيبت، در اختيار فقهاى عادلِ بى هوى و هوس.
هر كجا با تلاش رزمندگان به غنايم رسيديم، تنها خمس آن ميان شش گروه تقسيم مىشود، چنانكه در آيه 41 سوره انفال آمده است، ولى هر كجا بدون زحمت چيزى بدست آيد، تمامش ميان آن شش گروه تقسيم مىشود.
پیام ها
1- قوانين قرآن، كلى است، نه مخصوص به شأن و زمان نزول. (قانون فيئ مربوط به تمام مواردى است كه كفّار آن را رها كرده و رفتهاند و مخصوص يهود بنىنضير نيست. كلمه «ما» و «قرى» نشان عموميّت است.) «ما أَفاءَ اللَّهُ
«1». انفال، 41.
«2». حشر، 7.
«3». اسراء، 26.
«4». روم، 38.
«5». شورى، 23.
«6». تفسير احسنالحديث.
جلد 9 - صفحه 544
عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى»
2- اموالِ كفّار فرارى، در اختيار رهبر دينى است. «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ»
3- نظام اسلامى به پشتوانه اقتصادى نياز دارد كه يكى از آنان فيئ و اموالى است كه بدون جنگ، به خاطر فرار يا متاركه كفّار نصيب مسلمانان مىشود. ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ ...
4- رعايت ادب و شئون، در سخن لازم است. (ابتدا نام خدا، سپس رسول خدا و سپس ديگران). فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ...
5- سهم خداوند، زير نظر پيامبر در راه رضاى خدا مصرف مىشود. فَلِلَّهِ ...
6- فقرزدايى، جزء برنامههاى اصلى اسلام است. «وَ الْمَساكِينِ»
7- اگر گردش ثروت در دست اغنياى مسلمانان ممنوع است، پس در دست كفّار قطعاً مورد نهى است. كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ ...
8- برنامهريزان اقتصادى در نظام اسلامى بايد به تعديل ثروت وعدم تمركز آن در دست يك گروه خاص توجه داشته باشند. كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ ...
9- اطاعت از فرامين پيامبر واجب است، زيرا پيامبر معصوم است، وگرنه به طور مطلق و بى چون و چرا دستوراتش واجب الاطاعه نبود. ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ...
10- سنت پيامبر، لازم الاجرا است. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»
11- لازم نيست تمام دستورات در قرآن آمده باشد، بلكه هر امر و نهى كه در سخنان پيامبر آمده باشد بايد اطاعت شود. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»
12- در انجام فرمان پيامبر، سرعت به خرج دهيم. فَخُذُوهُ ... فَانْتَهُوا (حرف فاء براى سرعت است).
13- در مسائل مالى و تقسيم آن لغزشگاهى است كه بايد با تقوا از آن گذشت. ما أَفاءَ اللَّهُ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ
جلد 9 - صفحه 545
14- اطاعت بى چون و چرا از پيامبر، نمودى از تقوا است. ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ... وَ اتَّقُوا اللَّهَ
15- بى تقوايى، كيفرى شديد دارد. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»
16- ياد كيفر سخت، سبب تقوا است. وَ اتَّقُوا اللَّهَ ... شَدِيدُ الْعِقابِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «7»
بعد از آن بيان فىء را فرمايد:
ما أَفاءَ اللَّهُ: آنچه بازمىگرداند خداى تعالى، عَلى رَسُولِهِ: براى رسول خود، مِنْ أَهْلِ الْقُرى: از اموال و املاك اهل شهرها كه به حرب گرفته
جلد 13 - صفحه 94
نشدهاند، يعنى قراى بنو نضير، فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ: پس براى خداست و پيغمبر او؛ و متصرف در سهم خدا هم پيغمبر است كه بر وفق مصلحت صرف نمايد. وَ لِذِي الْقُرْبى: و براى خويشان پيغمبر يعنى سادات، وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ: و يتيمان (بىپدران از سادات) و فقرا كه قادر بر قوت سال خود نباشند، وَ ابْنِ السَّبِيلِ: و براى در راه ماندگان كه نتوانند به شهر خود رسند.
منهال بن عمرو روايت نموده از حضرت سجاد عليه السّلام سؤال نمودم مراد ذى القربى و يتامى و مساكين و ابن السبيل كه در اين آيه واقع شده چه كسانند؟ فرمود: ايشان اقرباى ما و مسكينان ما و ابن السبيل ما باشند. «1» از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: ما جماعتى هستيم كه خداى تعالى واجب فرموده است بر بندگان، طاعت ما را، و ما راست انفال و مالى كه برگزيده باشد از دواب جيّده «2» و كنيزان جميل و درّ ثمينه و هر چيزى كه بىمثل باشد. «3» بيان: اموالى كه ائمه و ولات، در آن تصرف دارند سه نوع است: 1- آنكه از مسلمانان بگيرند بر سبيل زكات، و حكم آن در آيه صدقات بيان شده است.
2- غنايم كه از كفار به شمشير گرفته باشند بر سبيل قهر و غلبه. 3- فىء، و آن مالى است كه از كفار به مسلمان منتقل شود بدون قتال و خيل و ركاب؛ و احكام هر يك در كتب فقهيه مفصلا بيان شده، مراجعه شود.
و حكم فىء را چنان مقرر ساختيم كه خاصه پيغمبر باشد، كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً: تا نباشد آن فىء آن چيزى كه متداول باشد دست به دست گردد، بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ: ميان توانگران از شما كه به آن مكابره كنند و به قوت و غلبه زياده از حق خود بردارند و فقرا را كم دهند يا محروم سازند مانند زمان
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 266.
«2» يعنى حيوانات و مركبهاى نيكو.
«3» مدرك ياد شده، صفحه 227.
جلد 13 - صفحه 95
جاهليت، وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ: و آنچه بدهد شما را پيغمبر از فىء و غنيمت، فَخُذُوهُ: پس فراگيريد آن را كه حق شماست، وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ: و آنچه نهى كند شما را از آن، فَانْتَهُوا: پس باز ايستيد.
تبصره: محققين از علما فرمودهاند كه حكم اين آيه عام است به كليه اوامر و نواهى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، يعنى هر چه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمايد از مأمورات، آن را غنيمت دانيد و به رغبت تمام اخذ نمائيد؛ و هرچه نهى كند از منهيات، از آن باز ايستيد؛ زيرا امر و نهى او، امر و نهى خداست، و امر و نهى نفرمايد مگر از جانب خدا. پس هركه مرتكب امر او شود، نجات يابد، و هر كه از نهى او اجتناب ننمايد، در ورطه هلاكت ابدى و شقاوت سرمدى گرفتار گردد. بنابراين آيه دليل است بر آنكه آنچه اوامر و نواهى از مقام منيع رسالت صادر گرديده، تمام از مسلّمات مفترضه، و بر مسلمانان الزام است قبول آن. پس كسانى كه در عصر ما وقتى به آنها گويند امر يا نهى را، براى بهانه جوئى در عدم قبول گويد: كجاى قرآن است؟ ما گوئيم: اى سائل فهيم، آگاه شو، اينجاى قرآن است كه فرمايد: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ و مؤيد عموميت است اينكه زمخشرى نقل نموده كه ابن مسعود مردى محرم را ديد كه جامهها پوشيده بود، او را گفت:
جامهها بكن. آن مرد گفت: آيتى از كتاب خدا در اين باب بر من بخوان. او اين آيه تلاوت نمود.
از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه قرآن، صعب و مستصعب است بر آن كس كه تركش كند، و آسان است آن را كه متابعتش كند. و حديث من نيز صعب و مستصعب است، پس هر كه به حديث من تمسك كند و جمع نمايد ميان آن و قرآن، بر او آسان شود؛ و هر كه به قرآن و حديث من تهاون كند، زيانكار دنيا و آخرت باشد. و خدا شما را فرمود كه سخن من بشنويد و بر آن كار كنيد، پس هر كه به قول من راضى است، به قرآن راضى است؛ و هر كه به قول من استهزاء كند، به قرآن استهزاء كرده باشد؛
جلد 13 - صفحه 96
زيرا حق سبحانه فرمود: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. «1» وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسيد و بيانديشيد عذاب خدا را در مخالفت پيغمبر، إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ: بدرستى كه خداى تعالى سخت عقوبت است بر مخالفان حكم پيغمبر.
تفسير برهان- زيد شحام از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه:
عطا فرمود خدا حضرت سليمان را ملك عظيم كه: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ. پس جريان داد اين آيه را در باره حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه عطا مىنمود هر كه را مىخواست، و منع فرمود هر كه را مىخواست؛ و عطا فرمود افضل از آنچه به سليمان عليه السّلام عطا نمود لقوله تعالى: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. آيه اشاره است به آنكه تدبير امر است، متعلق است به حضرت رسالت و ائمه عليهم السّلام كه قائم مقام و از جانب خدا منصوب به امامت هستند.
در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود:
بدرستى كه خداى تعالى ادب نمود پيغمبر خود را بر محبت خود و فرمود: إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ؛ پس از آن (امر دين خود را) تفويض نمود به او، و فرمود:
وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. و فرمود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ». و پيغمبر خدا تفويض نمود به على و ائمه عليه السّلام. «2» بيان: علامه مجلسى رحمه اللّه شرح مفصلى در اين حديث عنوان نموده: بطور اجمال آنكه: تفويض معانى متعدد دارد:
اول- تفويض در خلق و رزق و اماته و احيا. اين، دو وجه احتمال دارد:
1- آنكه پيغمبر و ائمه، بجا آورند اين افعال را به قدرت و اراده خود، كه ايشان خلق كنند و روزى دهند و بميرانند و زنده كنند؛ اين، كفر صريح و محال
«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحات 228 و 229.
«2» اصول كافى، جلد 2، صفحه 2.
جلد 13 - صفحه 97
است به برهان عقل و نقل. 2- آنكه خداى تعالى اين افعال را بجا آورد مقارن به اراده ايشان، مثل شق القمر و زنده كردن مرده و تقليب عصا به مار و غير آن از معجزات، كه تمام به قدرت خدا واقع شود مقارن به اراده ايشان، به جهت ظهور صدق آنان، اين ممتنع نيست، زيرا: وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ*.
دوم از معانى تفويض- تفويض در امر دين، و اين هم دو احتمال دارد:
1- آنكه خدا تفويض نموده به پيغمبر و ائمه عموما، كه حلال كنند آنچه را خواهند و حرام كنند آنچه را خواهند بدون وحى و الهام، يا تغيير دهند آنچه خدا وحى فرموده؛ اين باطل و خلاف حق و مردود است. 2- آنكه چون خدا خلق و كامل نمود پيغمبر خود را به حيثيتى كه اختيار ننمايد از امور چيزى را مگر آنچه موافق حق و صواب است و خلاف مشيت الهى در خاطرش خطور ننمايد، بنابراين تفويض فرمود به او تعيين بعض امور را، مثل زيادى در ركعات فرائض و تعيين نوافل از نماز و روزه و غير آن. به سبب اظهار شرف و بزرگوارى آن حضرت.
سوم از معانى تفويض- تفويض امور خلق به سوى ايشان از سياست ايشان، و تكميل و تعليم و تأديب ايشان. و امر فرموده مردم را به اطاعت ايشان، و آيات و اخبار و عقل دال است بر آن. و اين معنى، مراد باشد از حديث شريف.
و معانى ديگر تفويض بيان شده در مرآت العقول. به همين قدر اكتفا شد در اين مقام، و لذا آن حضرت اموال خيبر را قسمت فرمود بر مسلمانان، و بر اهل خيبر منت نهاد كه ايشان را به حال خود گذاشت، و بنو نضير و بنو قينقاع را امر به جلاى وطن و بعضى از اموال را به آنها عطا نمود. و نسبت به بنو قريضه مردان ايشان را مقتول و زنان و اطفال آنها را اسير و اموال آنها را ميان مسلمانان قسمت نمود بر وفق مصلحت، چنانچه فرمايد.
جلد 13 - صفحه 98
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «6» ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «7» لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «8» وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9» وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10»
ترجمه
و آنچه بازگردانيد خدا به پيغمبر خود از آنان پس نتاختيد بر آن هيچ اسبى و نه شترى ولى خدا مسلّط ميفرمايد پيغمبران خود را بر هر كه بخواهد و خدا بر همه چيز توانا است
آنچه باز گرداند خدا به پيغمبر خود از اهل آباديها پس از آن خدا و از آن پيغمبر و از آن خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و درمانده در راه است تا نباشد مالى كه گردش ميكند دست بدست ميان توانگران از شما و آنچه را كه داد بشما پيغمبر پس بگيريدش و آنچه را كه نهى كرد شما را از آن پس باز ايستيد و بترسيد از خدا همانا خداوند سخت عقوبت است
از آن
جلد 5 صفحه 174
محتاجان مهاجران است آنانكه بيرون كرده شدند از خانههاشان و مالهاشان طلب ميكنند فضلى را از خدا و خشنوديش را و يارى ميكنند خدا و پيغمبر او را آن گروه ايشانند راستگويان
و آنانكه جايگير شدند در خانههاى مدينه و در ايمان پيش از ايشان دوست ميدارند كسى را كه مهاجرت كرد بسويشان و نمىيابند در سينههاشان اقبال و تقاضائى از آنچه داده شدند و مقدّم ميدارند ديگران را بر خودشان اگر چه باشد ايشانرا احتياج كامل و كسانيكه نگاه داشته شوند از بخل نفس خود پس آن گروه رستگارانند
و آنانكه آمدند بعد از ايشان ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادرانمان را آنانكه سبقت گرفتند بر ما در ايمان و قرار مده در دلهاى ما كينهاى نسبت بآنان كه ايمان آوردند پروردگارا همانا توئى مهربان بخشنده.
تفسير
خلاصه مستفاد از حديثى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين مقام نقل نموده آنست كه آنچه در آسمان و زمين و ما بين آن دو است ملك خدا و رسول و ائمه اطهار است پس آنچه از اراضى و اموال در دست كفّار و فجّار و ظلمه باشد و بايشان واصل گردد حق آنان است كه خداوند بايشان ردّ فرموده و رجوع و ظاهرا خداوند بعد از ذكر اخراج بنى نضير از مدينه براى قطع طمع اصحاب از اموال آنها كه بدست آمده بود ميفرمايد آنچه خداوند از اموال آنها به پيغمبر خود مسترد فرموده شما در بدست آوردن آن زحمت زيادى نكشيديد و تاخت و تازى با اسب و شتر نكرديد چون گفتهاند آباديهاى آنها از مدينه بيش از دو ميل كه آن ثلث يك فرسخ است فاصله نداشت لذا جز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى سواره بجانب آنها حركت نكرد و كارزار مهمّى روى نداد و چون چنين بوده ميفرمايد بلكه خداوند بمشيّت خود بدون وسائل ظاهرى پيغمبران خود را بر هر قوم كه بخواهد مسلّط ميفرمايد و اينك مقدّر فرموده بود كه اهل باطل مرعوب حق شوند و خداوند بر اين امر و ساير امور قادر است با تسبيب اسباب و بدون آن و چنين اموالى را فيء گويند و شرح آن در اوّل سوره انفال گذشت كه از مختصّات پيغمبر و امام است و اختيارش با ايشان است بهر مصرفى كه خواسته باشند ميرسانند از صرف در شئون
جلد 5 صفحه 175
رياست الهيّه و انفاق بأقارب خودشان از بنى هاشم و يتيمان و درماندگان از طلب روزى و بازماندگان از راه در سفر براى فقد وسائل تا نباشد آن اموال ثروتيكه دست بدست بين اغنياء مسلمانان گردش كند و فقراء از آن بهرهاى نداشته باشند و لذا فرموده آنچه را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن اموال بشما عطا فرمود بگيريد و شكر گزارى كنيد و آنچه شما را از دست درازى بآن نهى فرمود بپذيريد و طمع در آن نداشته باشيد و از خدا بترسيد در چشم داشت و تجاوز باموال مخصوص به پيغمبر و امام و بدانيد كه اگر تعدّى در آن اموال نمائيد بعقاب شديد الهى گرفتار خواهيد شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نميخواهد اين اموال را براى خود ذخيره نمايد عطا ميفرمايد بفقراء مهاجرين كه كفّار مكّه آنها را از خانههاشان بيرون كردند و اموالشان را گرفتند و آنان بمدينه هجرت نمودند به تبع پيغمبر و اميد تفضّل الهى نسبت بمعاششان و براى خشنودى خدا و يارى ميكنند با خدا و پيغمبر در جهاد با دشمنان دين و آنها راست ميگويند در ادّعاء اولويّت از انصار باين اموال اگر خواسته باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا بذل باصحاب فرمايد چون فقراء در بين آنها زياد و متمكّنين مانند مشايخ ثلاثه و بعضى از همكارانشان در ميان آنها كم است بخلاف انصار كه از ديار و اموالشان دور و مهجور نشدند و غالبا ثروتمندند يا آنها راست ميگويند در ادّعاء ايمان و نصرت اسلام كه مفسّرين فرمودهاند و آن كسانى كه متمكّن شدند در خانههاى خودشان بانتظار قدوم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متمكّن شدند در ايمان بآن حضرت قبل از فقراء مهاجرين و هجرت آنها از مكّه بمدينه يا متمكّن شدند در دار الهجره و دار الايمان كه هر دو از القاب مدينه است قبل از مهاجرين دوست ميدارند پيغمبر و هر كس را كه به تبع او هجرت نموده است از مكّه بمدينه و در خانههاى خودشان جاى ميدهند آنان را و كمك با آنها مينمايند و خودشان را محتاج نمىبينند بآنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حقّ خود بفقراء از مهاجرين عطا فرموده و غالبا با آنكه خودشان احتياج دارند مهاجرين را مقدّم ميدارند بتصرّف در خانه و ساير اموالشان و كسانيكه محفوظ بمانند از بخل نفس و حرص بمال ايشان رستگاران در دنيا و آخرتند كه فائز شدند بمدح و ثناى خلق و خدا و نائل گشتند
جلد 5 صفحه 176
بعزّت دنيا و نعيم آخرت چون گفتهاند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بمهاجرين عطا فرمود و بانصار از آن چيزى نداد جز بدو نفر يا سه نفر كه محتاج بودند و براى تسليت خاطر ايشان اين آيه در شأن آنها نازل گرديده و براى دلجوئى و تأديب ساير اهل ايمان غير از مهاجر و انصار كه بعد از هجرت مسلمان شدهاند فرموده و آنانكه بعد از مهاجرين و انصار بدين اسلام درآيند ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادران ما را كه قبل از ما ايمان آوردند و قرار مده در دلهاى ما كينه و حقد و حسدى نسبت باهل ايمان كه بگوئيم چرا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بفقراء از مهاجرين عطا فرمود و بما نداد پروردگارا تو رءوف و مهربانى نسبت بغمزدگان و عموم اهل ايمان دعاى ما را مستجاب فرما آنچه ذكر شد بنظر حقير مستفاد از ظاهر آيات شريفه بضميمه قرائن و شواهد خارجى است و بنابراين آيه اوّل براى بيان آنست كه غنائم بنى نضير داخل در فيء و انفال است و كه حكم آن معلوم بوده و آيه دوم براى بيان مصارف فيء است كه نوعا يا استحبابا پيغمبر و امام اختيار مينمايند و حكمت و ثمره آن و آيه سوم براى بيان مصرفى است كه در خصوص غنائم بنى نضير پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نظر گرفته بوده و در مقام بيان؟؟؟؟؟
الزامى در مصارف كلّى فيء يا خصوص فيء بنى نضير نيست و اخبار وارده در اين مقام كه مفادش اختصاص مصارف مذكوره بأقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تفويض امر بآن حضرت و ائمه اطهار است هم ناظر بهمين معنى است و اختلاف مفسّرين در تعميم مصرف و تخصيص آن باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اعمّ از غنى و فقير و اختصاص بفقير بكلّى بىوجه بنظر ميرسد چون مصرف فيء و انفال در خارج مسلّم است كه اختيارش با پيغمبر و امام است و نبايد در آن بحث شود بلى ما آتاكم الرّسول محتمل است مراد از آن اعمّ از فيء و حكم باشد چون در روايات بآن استشهاد شده بر تفويض امر بآن حضرت و بعد از او بائمه اطهار اعمّ از حكم و غيره و در امالى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مردى خدمت حضرت رسيد و از گرسنگى شكايت كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرستاد نزد زنانش و آنها گفتند ما جز آب چيزى نداريم پس حضرت فرمود كيست كه اين مرد را امشب مهمان كند و امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللّه من
جلد 5 صفحه 177
حاضرم و او را برد نزد حضرت زهرا و فرمود چه در خانهدارى عرض كرد چيزى نداريم مگر قوت امشب ولى مقدّم ميداريم ميهمان خودمان را پس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بچهها را بخوابان و چراغ را خاموش كن و آن گرسنه را از غذاى خودشان سير كردند و چون صبح شد و امير المؤمنين عليه السّلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و قضيّه را عرضه داشت چيزى طول نكشيد كه نازل شد و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة و از بعضى روايات ديگر هم استفاده ميشود كه اين آيه در شأن اهل بيت طهارت نازل شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ مِن أَهلِ القُري فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ كَي لا يَكُونَ دُولَةً بَينَ الأَغنِياءِ مِنكُم وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُم عَنهُ فَانتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ العِقابِ «7»
و آنچه فيء فرموده خدا بر رسول او از اهل قري شش سهم ميشود مطابق آيه خمس پس از براي خدا است و از براي رسول و براي ذي القربي و يتيمان و مساكين و إبن سبيل تا نبوده باشد در گردش بين اغنياء از شما و آنچه داد شما را رسول پس بگيريد او را و آنچه نهي فرمود منتهي شويد و بپرهيزيد از مخالفت خدا محقّقا خداوند سخت عقاب ميكند.
ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ مِن أَهلِ القُري که شرحش بيان شد.
فَلِلّهِ شش سهم ميشود يك سهم مختصّ به خدا است و بايد به رسول داد که به مصرفي که اجازه و اذن دارد از خدا به مصرف برساند.
وَ لِلرَّسُولِ و يك سهم مختصّ به پيغمبر است که به هر نحوي بخواهد صرف كند.
وَ لِذِي القُربي مفسّرين عامّه اقوالي در باب ذي القربي گفتند که ما در آيه خمس نقل كرديم ولي مطابق مذهب شيعه مستفاد از اخبار معتبره قطعيّة الصدور بلكه ضروري مذهب شيعه است مراد ذي القرباي پيغمبر ائمّه اطهار هستند که بايد سهم خدا و رسول را هم تقديم آنها كرد تا بمصارفي که مرضيّ خدا و رسول است صرف فرمايند و اينکه سه سهم را که سهم امام ميگوئيم و در زمان غيبت بايد در تحت نظر مجتهد جامع الشّرائط که نايب الامام است صرف نمود و شرطش اعلميّت نيست بلي مصارفش بايد طبق نظر مرجع تقليد باشد و سه سهم ديگر.
وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ و طبق اخبار متقدّمه و مذهب شيعه مراد يتامي و مساكين و ابناء سبيل سادات و ذراري رسول اللّه است که اينکه سه سهم را سهم سادات ميناميم و لازم نيست سه قسمت كردن به هر يك از اينکه سه طائفه داده شود كافيست و احتياج به اذن مجتهد هم ندارد.
جلد 16 - صفحه 472
تنبيه: فرق بين موارد خمس با فيء در مصرف اينست که در موارد خمس مسلمين به زحمت بدست ميآورند مثل استخراج معادن و غوّاصي و قتال و جدال و تكسّب و بذل ثمن و حيازت خداوند چهار سهم آن را براي آنها مباح فرمود و خمس آن را براي ارباب خمس قرار داد ولي در فيء هيچگونه زحمتي براي مسلمين نداشت هيچگونه حقّي براي آنها قرار نداد تمام بايد به مصارف مذكوره برسد لذا ميفرمايد:
كيلا يکون دولة بين الاغنياء منكم امّا اغنياء که احتياجي ندارند و زحمتي هم تحمّل نكردند و امّا الفقراء از زكوات و صدقات بهره برداري ميكنند سپس ميفرمايد:
وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُم عَنهُ فَانتَهُوا زيرا تمام طبق فرمان الهيست و وحي پروردگار چنانچه فرمايشات ائمّه عين فرمايشات خدا و رسول است.
وَ اتَّقُوا اللّهَ اطاعت كنيد و مخالفت نكنيد و پرهيزگار باشيد که مخالفت استحقاق عقاب دارد.
إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ العِقابِ تفسيرش واضح است و مكرّر بيان شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- این آیه مصرف «فیئ» را که در آیه قبل آمده است به وضوح بیان میکند و به صورت یک قاعده کلی میفرماید: «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا، و رسول، و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است» (ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل).
یعنی این همانند غنائم جنگهای مسلحانه نیست که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سایر نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم از آن جنگجویان باشد.
و نیز اگر در آیه قبل گفته شد که تمام آن متعلق به رسول خداست مفهومش این نیست که تمام آن را در مصارف شخصی صرف کند، بلکه چون رئیس حکومت اسلامی، و مخصوصا مدافع و حافظ حقوق نیازمندان است قسمت عمده را در مورد آنها مصرف میکند.
پس این مصارف ششگانه ذکر اولویتهائی است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در مورد اموالی که در اختیار دارد باید رعایت کند، و به تعبیر دیگر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله این همه ثروت را برای شخص خودش نمیخواهد بلکه به عنوان رهبر و رئیس حکومت اسلامی در
ج5، ص141
هر موردی لازم است مصرف میکند.
این نکته نیز قابل توجه است که این حق بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به امامان معصوم علیهم السّلام و بعد از آنها به نواب آنها یعنی مجتهدان جامع الشرایط میرسد، چرا که احکام اسلام تعطیل بردار نیست، و حکومت اسلامی از مهمترین مسائلی است که مسلمانان با آن سر و کار دارند و قسمتی از پایههای این حکومت بر مسائل اقتصادی نهاده شده است و بخشی از مسائل اقتصادی اصیل اسلامی همینهاست.
سپس به فلسفه این تقسیم حساب شده پرداخته، میافزاید: این به خاطر آن است «تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد» و نیازمندان از آن محروم نشوند! (کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم).
این آیه یک اصل اساسی را در اقتصاد اسلامی بازگو میکند و آن این که جهتگیری اقتصاد اسلامی چنین است که در عین احترام به «مالکیت خصوصی» برنامه را طوری تنظیم کرده که اموال و ثروتها متمرکز در دست گروهی محدود نشود که پیوسته در میان آنها دست به دست بگردد.
و در پایان آیه میفرماید: «آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید) و آنچه نهی کرده خودداری نمائید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است» (و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب).
این جمله هر چند در ماجرای غنائم بنی نضیر نازل شده، ولی محتوای آن یک حکم عمومی در تمام زمینهها و برنامههای زندگی مسلمانهاست، و سند روشنی است برای حجت بودن سنت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بر طبق این اصل همه مسلمانان موظفند اوامر و نواهی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند، خواه در زمینه مسائل مربوط به حکومت اسلامی باشد یا غیر آن.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص91
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم